۲۷
ارديبهشت
در رویا می بینم
سقفه کلبه به رویم بسته است
تلخند شب، شیرین زبانی من را کشته است
مینویسم در خاطرم
از خاطرات ناخوانده ام
بغضی میل میکنم
در انتها شمعی روشن میکنم
هوس کرده ام امشب
با آفتاب خانه ام غیبت کنم
در رویا می بینم
سقفه کلبه به رویم بسته است
تلخند شب، شیرین زبانی من را کشته است
مینویسم در خاطرم
از خاطرات ناخوانده ام
بغضی میل میکنم
در انتها شمعی روشن میکنم
هوس کرده ام امشب
با آفتاب خانه ام غیبت کنم