هشت دست یا پا
دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۱۸ ق.ظ
توکه در خیال و رویا غرق بودی
دیدی چگونه خاکستر جانت را پر کرده؟
توکه در وهم و محال سیر میکردی
میدیدی اینگونه آتش خانه ات ویران کرده؟
اوج میگرفتی در عمق آرزوها
حال، بلندی، زندگی ات را کوتاه کرده؟
به امید صید خاطره ها با هردستی
واقعا نبودن پا اینطور تو را زمینگیر کرده؟
سردر آورده بودی ز اسرار زندگی
خروارها ماتم سر از تنت جدا کرده؟
ماهی هایی که ز ترس حیران بودند
لذت آزادییشان تو را پریشان کرده؟
یا جلال و جبروت، حیا و هپروت
یا که اصلا رگ رسواییت فوران کرده؟
هیاهوی سیگاری در میان انگشتان تو
لذت دنیاییست که در درونت بنا کرده؟
یا که آخر قرار است بگویی
سلطان دریا، جایگزینی برایت هویدا کرده؟
هرچه خواهی در نظرت زود بگو
نکند دلدار ما هوای برگشتن به دریا کرده؟
- ۹۹/۰۳/۱۲