در رویا میبینم

رویا، نقطه شروع زندگی در جهان موازیست

در رویا میبینم

رویا، نقطه شروع زندگی در جهان موازیست

رویای پنجم

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۵۳ ق.ظ

در رویا میبینم
فکر گریان من،
در انتظار رفیق مرهم اسرار او
که درآورد با تیغی چشم از سر او
بچیند از بیخ همه ی سایه ها را
از بن برکند آلت فاش حقیقت ها را
فریاد خشک باران بر مژه تر
مثل بوییدن پیراهن یار جدید دلبر
اشک اشک اشک از عمق تنم
شستن رخت های چرک او در سلول دلم
برسد روزی که برسی
به دوراهی ماندن و رفتن
ماندنی ز سودای تنگ و سوز دلی خونین
رفتنی ز کشتار خاطرات مرگبار رنگین
چشم که از بین برفت
گوش را چکار کنم
صدای قدم های متجاوز به سرم را چکار کنم
خنده های از ته دلش با او
این بغض ناشی از اشباع شنیدن هارا چه کنم
هیولاییست حبس در چاه خیالم
باید که بیدار شود در راه نجاتم
موعود زمان در زندانی پر از فراری
باید که آگاه شود از درد نهانم

  • محمد مهدی داودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی