رویای چهارم
در رویا خواهم دید
طعنه واقیت به وهم و خیال
تبلور قدرت از هستی یک تفکر محال
دنیایی با مهری از تاریخ انقضا
هیاهوی ادعا و شاید یک انتها
سرمایی از جنس کف خیابان ها
منتقل شده توسط عده ای مدعا
به درون هر خانه از شهر
بدون حتی اندکی شرم
در تاریکی کوچه
کنار درخت تنومند آلوچه
همراه صدای جیرجیرک ها
و نور چشمان عروسک ها
در رسوب چمدان خالی از عشق
و در معجون کیمیایی با رنگ سبز زشت
پایان سلطنت شکوهمند سودای چشم
جاری شدن لبخند بر لبانم
جبران خدا برای تاریکی نهانم
خنده ای با مزه واقعیت
نوشیدن جرعه ای از شراب موقعیت
احساس گرمای دست روی شانه
اقتباس آن ز هق هق های شبانه
آرامش طوفان دریای سرم
تمنای بال بر خیمه زدن در تنم
آنسوی شهر، دیوانه ای
فریاد میزند هرازچندگاهی
جیغ و ناله و فراخوانی
پهن کردن دامی برای دیوانه ای دیگر
صبر کن
دیوانه ای دیگر آنطرف
و آنطرف دیگر
و این طرف هم چندی دیگر
نامی دیگر پیدا میکنم برایش، بزودی
- ۹۹/۰۳/۰۹