در رویا میبینم

رویا، نقطه شروع زندگی در جهان موازیست

در رویا میبینم

رویا، نقطه شروع زندگی در جهان موازیست

رویای یکم

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۲۶ ق.ظ

در رویا می بینم
سقفه کلبه به رویم بسته است
تلخند شب، شیرین زبانی من را کشته است
مینویسم در خاطرم
از خاطرات ناخوانده ام
بغضی میل میکنم
در انتها شمعی روشن میکنم
هوس کرده ام امشب
با آفتاب خانه ام غیبت کنم
در خیالاتم را به رویش گشودم/زبانم را به سقف تخیلاتم فشردم
دهانم را به گفتن حقیقت آلوده کردم/عشق را زیربنای سستی بهانه کردم
دگر با اینهمه تظاهر، ساز بخشش نبود/ با جان میخواستمش اما حقش نبود
فریاد میگذارد بر سرم
سوءِ نورِ شمع کوچکم
دلگیر بود از هوایی شدنم
رفت به سرش، خاطرات عاشق شدنش

چشم دوختم به صدایش
به صدای تلخ خاطراتش
گوش نواختم به غمش
به غم نهفته در تاب کمرش
ذره ذره آب میشد
میسوخت و میریخت ز جانش، اشک بی گناهش
دَم دَمک از پروانه گفت
از گل و از رفتنش
از بال ها و گردنش
از دوری در تبش
از نامردی ها در سرش
سرانجامِ هوسِ بغل کردنش
ختم میشد به آتش زدنش
رسید به قسمت زجرآورش
طعم تلخ خیانت کردنش
پروانه ز ترس سوختنش
بهانه کرد، شمع را به بد بودنش
.
سپرد به دست تقدیر
که راه فراموشی شده است، خاک کردنش
دگر نایی نداشت
سخن وا کرد
در انتهای خاموش شدنش
حسرتی نیست باز
که من
عشق را با تمام وجودم به او گفتمش...

  • محمد مهدی داودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی