تو که نمیدانی چقدر دیدمت
پنجشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ب.ظ
توکه نمیدانی چقدر دیدمت
در میانه راه، درست وسط دره، جایی که عقاب هم مرا بزور میدید تا بلندترین نقطه ازبام شهر که همان عقاب بزور میزیست
تورا میدیدم
در کنار تنهایی هایم روی تخت چوبی تا در شلوغترین میهمانی شهر کثیف خونین
تورا میدیدم
در تابلو تبلیغاتی جاده، کنار آن بازیگر چرت فوق العاده و حتی در انتهای کوچه خلوتمان
تورا میدیدم
خاطرت هست کجا آدم ربایی کردی؟ آری هربار که دختری رد میشد
تورا میدیدم
درحس خلسه آینه از جای خالی قلبم و هنگام عبادت سجده به سوی قبله ام،
تورا میدیدم
در لای جزوه و خودکارم، در تاریکی بعد غروب هایم
در اول و نیمه ماه، در خنده ها و گریه های شب هایم
در نان و آب، کار و خواب، و در هرلحظه از زندگی تنفربارم
تورا میدیدم
روزی بیدار شدم و چشمانم سو نداشت
در صدای ممتد خاطره ها، تورا میدیدم
و توکه نمیدانی چقدر دیدمت
- ۹۹/۰۳/۲۹